چیکار کنیم حالمون خوب شه
چیکار کنیم حالمون خوب شه، نگرانید، ترسیدید، بی حوصله هستید، پاشید پاشید.
چند روزه دارم دست دست میکنم
هم ما هم شما خیلی وقته منتظر بودیم پک های عید معرفی بشه..! هزار جور برنامه ریزی کرده بودیم براشون..! تو ذهنمون بارها چیدیم و جمع کردیم برا عزیزامون ..! هدیه بردیم..! هدیه گرفتیم…!
یه چند روزه دارم میگم ولش کن! نذار اینا رو..!!
ولی امروز دیگه تصمیمم و گرفتم…! گفتم از این پیله نا امیدی بیرون بیایم و کیه که ندونه وقتی پیله ها پاره میشن چه پروانه زیبایی ازش بیرون میاد…!!
امید !! نمیدونم این واژه تو دنیا چقدر با ارزشه ولی برای ما ایرانیها اگر نبود زندگی یه وقتایی نا ممکن میشد…!
میخوام امید داشته باشم به فردا… به روزایی که تو راهه..!!! من یه زنم… ! امید برای خانواده ام..! احساس میکنم این روزا چشم اهالی خونه به منه!!
عجیبه ! ولی به یه سنی که آدم میرسه..، انگار هم باید مواظب حال کوچیکترا باشه و هم بزرگترها..! من الان اونجام ..! همون نقطه وسطی که بین اختلاف های خونه همیشه چشم بزرگتره و کوچیکتره به میانه روی های من بوده..! امروز باید انتخاب کنم که خونه رو شبیه یه سلول کنم یا خونه…!
میگم!
بیاین بلند شیم…!
یه مشت گندم به نیت سلامتی بندازیم امروز که تا نوروز سبز شه..!!
خونه رو آب و جارو کنیم دوباره..!!
غبار خستگی ها و‌دلمردگی های خونه رو بگیریم..!! بریم از گلفروشی محل چند تا گلدون قشنگ بگیریم ! سنبل یادمون نره..!
ظرف های هفت سین و دربیاریم ! ترمه و تنگ آب و … همه رو با وسواس همیشگی کنار هم بچینیم بارها ..!
یه عود روشن کنیم یا اسفند دود کنیم و بذاریم بوی عید و بهار بیاد توی خونه مون دوباره…! دوباره میذارم بوی تند سبزی پلو باماهی وسیرتازه بپیچه تو خونه!
دعا کنیم که خدا هفت سین امسال سلامتی رو برامون بذاره
بلند شو …..! بذار_قلب_خونه_بتپه
چند روزه دارم دست دست میکنم
هم ما هم شما خیلی وقته منتظر بودیم پک های عید معرفی بشه..! هزار جور برنامه ریزی کرده بودیم براشون..! تو ذهنمون بارها چیدیم و جمع کردیم برا عزیزامون ..! هدیه بردیم..! هدیه گرفتیم…!
یه چند روزه دارم میگم ولش کن! نذار اینا رو..!!
ولی امروز دیگه تصمیمم و گرفتم…! گفتم از این پیله نا امیدی بیرون بیایم و کیه که ندونه وقتی پیله ها پاره میشن چه پروانه زیبایی ازش بیرون میاد…!!
امید !! نمیدونم این واژه تو دنیا چقدر با ارزشه ولی برای ما ایرانیها اگر نبود زندگی یه وقتایی نا ممکن میشد…!
میخوام امید داشته باشم به فردا… به روزایی که تو راهه..!!! من یه زنم… ! امید برای خانواده ام..! احساس میکنم این روزا چشم اهالی خونه به منه!!
عجیبه ! ولی به یه سنی که آدم میرسه..، انگار هم باید مواظب حال کوچیکترا باشه و هم بزرگترها..! من الان اونجام ..! همون نقطه وسطی که بین اختلاف های خونه همیشه چشم بزرگتره و کوچیکتره به میانه روی های من بوده..! امروز باید انتخاب کنم که خونه رو شبیه یه سلول کنم یا خونه…!
میگم!
بیاین بلند شیم…!
یه مشت گندم به نیت سلامتی بندازیم امروز که تا نوروز سبز شه..!!
خونه رو آب و جارو کنیم دوباره..!!
غبار خستگی ها و‌دلمردگی های خونه رو بگیریم..!! بریم از گلفروشی محل چند تا گلدون قشنگ بگیریم ! سنبل یادمون نره..!
ظرف های هفت سین و دربیاریم ! ترمه و تنگ آب و … همه رو با وسواس همیشگی کنار هم بچینیم بارها ..!
یه عود روشن کنیم یا اسفند دود کنیم و بذاریم بوی عید و بهار بیاد توی خونه مون دوباره…! دوباره میذارم بوی تند سبزی پلو باماهی وسیرتازه بپیچه تو خونه!
دعا کنیم که خدا هفت سین امسال سلامتی رو برامون بذاره
بلند شو …..! بذار_قلب_خونه_بتپه
من #امید دارم دوباره..!
به خورشیدی که هنوز میتابه..!
به باران! به بهار !
به طبیعتی که هرسال بعد از مرگ زنده میشه دوباره !
به زمین خشکی که با نم باران سبز میشه همواره..
به شکوفه ها…! به خنده بچه ها ..!
و امید دارم به خدا..! خدایی که هنوز به ما امیدواره!!
برای ما و همه هموطنامون انرژی های خوبتون و زیر این پست بنویسین و بگین شما هم امید دارین که…..
